بسم الله الرحمن الرحیم
ایران چیست؟ ایرانی کیست؟
جمهوری اسلامی تا چه اندازه میتواند جدا از ایران باشد؟
بخشی از یک نوشتهی بلند دربارهی ایران
بسم الله الرحمن الرحیم
ایران چیست؟ ایرانی کیست؟
جمهوری اسلامی تا چه اندازه میتواند جدا از ایران باشد؟
بخشی از یک نوشتهی بلند دربارهی ایران
بسم الله الرحمن الرحیم
انقلاب به مثابه کانون خلق انتظارات
رهیافتی به نومیدی و رادیکالیسم اجتماعی در ایران با عطف نظر به نظریهی جیمز دیویس
امیر عزتی: از دههی هفتاد شمسی تاکنون، تودهی مردم و اقشار و اصناف مختلف جامعه -به خصوص زنان، دانشجویان، معلمان، کشاورزان، و فعالان محیط زیست-، نارضایتی خود را با برگزاری تجمعات اعتراضی نشان دادهاند. حاکمیت، با توجه به بضاعت نظری و عملی خود و به دلایلی همچون سنگاندازی بیگانگان و کارشکنی برخی کارگزاران، توان رویارویی با برخی پیچیدگیهای مدیریت کلان سیاسی را پیدا نکرد؛ در نتیجه بسیاری از برنامهها و ایدهآلهای انقلابی در قلمروی اقتصاد، اجتماع، فرهنگ، و سیاست امکان تحقق نیافتند. مطالعات تجربی در حوزهی روانشناسی اجتماعی، جامعهی ایران را جامعهای فرورفته در نومیدی، و سرشار از تکانشگریهای احساسی و رادیکال نشان میدهد. در این میان، پرسش این است که چگونه میتوان به برقراری نسبتی میان عملکرد حاکمیت و شرایط اجتماعی-روانی جامعهی امروز اندیشید؟ آیا میتوان «انتظارات مردمی» را نقطه عطف این نسبت دانست و از این طریق به شکاف میان دولت و ملت، نومیدی اجتماعی، و انقلابیگری نقب زد؟ اگر چنین بتوان تصور کرد، چطور میتوان در مقام تبارشناسی امیدها و انتظارات جامعهی ایران بر آمد، کانونی برای خلق و نشو و نمای آنها یافت، و فراز و فرودهایشان را توضیح داد؟
بسم الله الرحمان الرحیم
امیر عزتی: بیست و هفت سال پیش در چنین روزی، مهدی بازرگان دار فانی را وداع گفت. شخصیتی که به عنوان اولین نخست وزیر انقلاب در دولت موقت ایران شناخته میشود، و تأسیس حزب نهضت آزادی ایران را در کارنامهی خود دارد. دولتی غربگرا که نسبت عمیقی با انقلاب نداشت، و حزبی که ایدئولوژی خود را از مفاهیم بنیادین فرهنگ غرب وام گرفته بود. شگفتآور این است که حلقهی وصل چنین دولت و چنان حزبی، از «سیر تحول قرآن» میگفت و هدف بعثت انبیاء را تبیین میکرد. این تنها کارنامهی سیاسی بازرگان نیست که باور دینی او را مورد تردید قرار میدهد، بلکه خوانش بنیادین او از دین نیز این پرسش را به وجود میآورد که به راستی فکر بازرگان به چه چیز بازگشت دارد؟ قرآن، یا اعلامیهی جهانی حقوق بشر؟