بُراق

بسم الله الرحمن الرحیم
«براق فکر را یک شب، به معراج حقیقت ران»
این وبلاگ برای آن است که نوشته‌های نابسامان یک دانشجو را از گزند فراموشی حفظ کند، و ممکن است حاوی مطالب نیمه‌کاره یا بریده‌بریده باشد.
دغدغه‌ی اصلی‌ام دین‌پژوهی و فلسفه‌ی آلمانی است. گذاری به سیاست و نقد اجتماعی هم دارم.
-نقل مطالب منعی ندارد.
-مسئولیت نوشته‌های وبلاگ با من است.
پی‌نوشت: بُراق، نام مرکبی است که حضرت خاتم با آن به معراج رفت.
پی‌نوشت ۲: مصرعی که بر صدر توضیحات آمد، متعلق به قصیده‌ای است از سلمان ساوجی.

بایگانی

ایران چیست؟ ایرانی کیست؟ (۱)

سه شنبه, ۲۸ دی ۱۴۰۰، ۱۰:۵۸ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

ایران چیست؟ ایرانی کیست؟

جمهوری اسلامی تا چه اندازه می‌تواند جدا از ایران باشد؟

بخشی از یک نوشته‌ی بلند درباره‌ی ایران

۱. ایران، سرزمینی هماره معنوی (ایرانی‌بودن به مثابه نوعی از بودن)

نحوه‌ی مواجهه با ایران و تاریخ آن می‌تواند تحت تاثیر اغراض و مقاصد بالفعل ما دگرگون شود. چنان که آخوندزاده و کسروی به جهت جانبداری از سلطنت و مقابله با مذهب، به دنبال نوعی هویت ایرانی فرادینی و ضددینی بودند. ایران در نظر جاعلانش، تنها مظهر چیزهایی است که اکنون می‌خواهند داشته باشند. اگر ایران بالفعل در نظر آنان محتاج به دموکراسی باشد، ایران می‌شود مظهر آزادی و آزادگی. و اگر اقتضای مقاصدشان مبارزه با روحانیت باشد، ایران می‌شود مظهر خردورزی و فرزانگی (با تفسیر ضددینی). اما حقیقت تاریخی به ما چه می‌گوید؟

برای هانری کربن (و بسیاری دیگر از ایران پژوهان غربی)، ایران نه یک جغرافیای معمولی، که مرکز و کانون معنویت است. همچنین مسلمات و فکت‌های تاریخی به ما می‌گویند که ایران نه سرزمینی مبتنی بر مناسبات سیاسی دموکراتیک، که مبتنی بر ساختارهای تئوکراتیک بوده است. نظریه‌ی الهی-سیاسی اصیل ایرانی با عنوان «فرّ کیانی»، نشان می‌دهد که نخستین دولت سرزمین ایران (پس از شبه دولت ماد) یعنی دولت هخامنشی، حکومتی مبتنی بر الوهیت دارد.

«فرّ/فرّه» اعتباری الهی است که اهورامزدا به موجب اعمال نیک انسان ها به آنان می‌بخشد. «فرّ کیانی» اعتبارنامه ی الهی پادشاهان است؛ صلاحیتی که از جانب امر الهی به زمامدار داده شده است. به این ترتیب، نظریه‌ی فرّ کیانی به روشنی غلبه‌ی تئوکراسی بر نظام سیاسی ایران باستان را نشان می‌دهد. تداوم این نظام در اشکانیان هم قابل ملاحظه است. در دربار اشکانی و المان های سیاسی آن، آیین میترائیسم نقش نمایانی داشت. با اینکه شاهان اشکانی هیچ دین و مذهبی را رسمی اعلام نکردند، اما در ایران عصر اشکانی، دین و قدرت سیاسی همواره عناصری تنگاتنگ و همنشین بودند. در ایرانشهر ساسانی همنشینی دین و دولت قدرتمند تر از پیش تداوم پیدا کرد و نوعی گفتمان سیاسی- الهی جدید مبتنی بر آیین زرتشت ایجاد شد. پس از ساسانیان نیز حکومت ایرانی-اسلامی، و جلوه‌ای نوین از دین‌سالاری ایرانی به وجود آمد.

در این میان، سؤال اصلی این است که آیا می‌توان این نسبت تاریخی میان ایرانیّت و معنویت را به ابعاد دیگری تسری داد و ذات و هویت انسان ایرانی را به عنوان نوعی از مواجهه با جهان (مواجهه‌ی معنوی و خدابنیادانه) تدوین کرد؟ اقتضای پاسخ مثبت به این سؤال، دستکم یک پیش‌فرض دیالکتیکی مهم است. هگل، انسان را سنتزی میان طبیعت و روح می‌دانست. روح در نظر هگل، جوهری است که در بستر تاریخ محقق می‌شود. به تعبیری، گویی تاریخ در ذات «من» جلوه دارد و منیّت «من» بدون تاریخ دیگرگون خواهد بود. اگر این پیش‌فرض را در مفهوم هویت اجتماعی به کار گیریم، نتیجه این خواهد بود که معنویت، ذاتیِ انسان ایرانی است. ایرانی-بودن مستلزم معنوی-بودن است. بنابراین اگر ایرانی-بودن را صرفاً به معنای جغرافیایی و نژادی‌اش محدود نکنیم، ترکیبی همچون «ایرانیِ سکولار» بی‌معناست؛ چون ایرانی-بودن با سکولاریسم قابل جمع نیست.

انسان ایرانی، هویت خود را در چارچوب پاسخ معنوی به پرسش‌های متافیزیکی، و گسست از سوبژکتیویسم و خودبنیادی، مدوّن ساخته است. انسانی که خلاف این رویه را پیش بگیرد، ایرانی به معنای ماهوی‌اش نخواهد بود. بنابراین، ایرانی-بودن نوعی از بودن است که قابل حمل بر هر کسی نیست. تنها می‌تواند محمول سوبژه‌ای باشد که افزون بر پیشفرض‌های تاریخی، جغرافیایی، و نژادی، به لحاظ ماهوی آگاه به «روح ایران» و موازی و همراستا با آن باشد.

اما ایران چگونه موجودیت ماهوی خود را از دست می‌دهد؟ با از میان رفتن ارکان ذاتی و بنیادین روح خود. یک سرزمین، با قرارداد سرزمین نمی‌شود. اگر به فرض محال ایران در جنگ هشت ساله شکست می‌خورد، تمامیت ارضی خود را از دست می‌داد، و نام آن به عراق تغییر می‌یافت، همه‌ی اینها لزوماً به معنی از بین رفتن موجودیت ایران نیست. اما ایران بدون معنویت، ایران نخواهد بود؛ چرا که معنویت، از مقوّمات ذاتی ایران است.

 

۲. گذشت از حکومت دینی به مثابه مرگ معنویت در ایران

اکنون پرسش ما این است که در عصر سکولاریسم و نیست‌انگاری، و با بسط و گسترش سرسام‌آور جامعه‌ی توده‌ای، چگونه می‌توان معنویت را زنده نگاه داشت و پاسبان ذاتیات ایران بود؟ پاسخ، همان پاسخ همیشگی است. در تاریخ ایران، اگر یک قدرت طاغوتی بر سرزمین غالب می‌شد، با اراده و قدرت ملت ساقط می‌گردید. آخرین نمونه‌ی آن، مبارزه با رژیم پهلوی بود که به انقلاب و تشکیل دوباره‌ی حکومت دینی انجامید. بنابراین پاسخ این است: با نشر و بسط معنویت به وسیله‌ی نهادهای قدرت. بنابراین، نهادهای مردمی و دولتی وظیفه‌ای سیاسی-الهیاتی دارند که تأدیه‌ی آن به مثابه حفظ موجودیت ایران است.

 پرسش مهم دیگر این است که در شرایط کنونی، با سقوط حکومت دینی، پایداری ایران تا چه اندازه ممکن است؟ اگر بسط معنویت توسط نهادهای دولتی قطع شود (یعنی اساساً دولتی سکولار بر سر کار آید)، باید دریابیم که فاکتور بعدی (یعنی نهادهای فرهنگی و مردمی) چقدر می‌توانند در بسط حکمت معنوی کارآمد باشند؟ تقریباً هیچ. جامعه‌ی کنونی ایران (و عموماً جامعه‌ی جهانی) به سرعت به سوی سکولار شدن پیش می‌رود. بخشی از علت این مسئله را می‌توان عملکرد ضعیف جمهوری اسلامی -به خصوص در ابعاد اقتصادی- دانست. بخشی از آن به رشد تکنولوژی و ملزومات جهان‌شمول زیست‌جهان مدرن بر می‌گردد. بخشی نیز به پروپاگاندای غرب. اما اکنون می‌توان گفت که قدرت ملی نمی‌تواند با سکولاریسم مقابله کند. ونسان مونتِی (ایران شناس فرانسوی) -که در ایران کتابی با عنوان «صادق هدایت» از او ترجمه شده-، معتقد است اسلام بدون بهره‌ی سیاسی پویایی خود را از دست می‌دهد و امری راکد و منفعل می‌شود. شبیه به این نظر را فارابی دارد. حتی میتوان پا را فرا تر گذاشت و نحوه‌ی حمل ذات دین بر اجتماع را اساساً امری سیاسی بر شمرد.

به این ترتیب می‌توان اینگونه نتیجه گرفت که با اضمحلال جمهوری اسلامی-اگرچه خود سهواً فرآیند بسط و گسترش حکمت معنوی را معکوس کرده است-، یکی از مقومات ذاتی آنچه «ایران» می‌نامیم از میان خواهد رفت و در آن مقطع نشانی از ایران نخواهد بود. جمهوری اسلامی، چیزی ضمیمه شده به ایران نیست. دفاع از براندازی آن به بهانه‌های ناسیونال، نشان از جهل به خویشتن تاریخی و خیانت به تاریخ است. گذشته از این، جمهوری اسلامی تکه‌ای از ایران است. جدا انگاری آن از «جهان ایرانی» آنچنان که یک رژیم سکولار جدا از آن است، درست نیست. نمی‌توان گفت ایران همواره بوده و جمهوری اسلامی می‌تواند برود و ایران هم همچون گذشته، باقی بماند. درست است که ایران از آغاز خود تا به اکنون ایران بوده است، اما همواره ایرانی بوده است با ابعاد متعالی و با حاکمیت قوانین الهی و نه ایرانی سکولار و تهی از معنویت. معنویتی که ذاتی ایران و ایرانی است.

۰۰/۱۰/۲۸
امیر عزتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی